چرا بازاریابی باید اولویت نخست کسب و کار شما باشد؟

زمان مطالعه: 6 دقیقه اکثر سازمان ها به این درک رسیده اند که بازاریابی امری بسیار مهم است اما فقط تعداد اندکی از آن ها رویکردی جامع در جهت شناسایی بازاریابی به عنوان اولویت سازمان خود اتخاذ نموده اند.

 

چرا بازاریابی باید اولویت نخست کسب و کار شما باشد؟

زمان مطالعه: 6 دقیقه

مقدمه

اکثر سازمان ها به این درک رسیده اند که بازاریابی امری بسیار مهم است
اما فقط تعداد اندکی از آن ها رویکردی جامع در جهت شناسایی بازاریابی به عنوان اولویت سازمان خود اتخاذ نموده اند.

بازاریابان موفق نیاز کاربر نهایی را درک می کنند و می دانند چگونه شرکت می تواند به این نیاز ها پاسخ دهد.
اولین رویکرد بازاریابی جهت تضمین کسب و کار این است که کالا ها و خدماتی که توسط شرکت به مشتریان ارائه می شوند باید مناسب بازار باشند.

از میان بخش هایی مانند برند سازی و جایگاه یابی برند (هم در داخل و هم در خارج)،
بهترین شرکت های بازاریابی شرکت هایی هستند که به گونه ای عمل  می کنند که:
نه تنها به اهداف کسب و کار خود دست پیدا می کنند بلکه رقابت پذیری و موفقیت را به ارمغان می آورند.

 

واحد بازاریابی

واحد بازاریابی بیشتر از هر واحد دیگری ، این قدرت را دارد تا همه نیاز هایی که در عرصه سازمانی مطرح می شود
را به گونه ای به هم پیوند دهد تا بتواند نگرشی جامع نسبت به مشکلات و راه حل ها ایجاد نماید.
این به معنی تقابل واحد های مختلف با یک دیگر نیست بلکه به معنی دستیابی به نگرشی جامع در جهت یکپارچه کردن همه دیدگاه ها می باشد.

سازمان هایی که بازاریابی جزء اولویت های آنان است
قادرند تا موانع داخلی کسب و کار خود را از پیش رو بردارند و تمرکز بیشتری بر خروجی ها و پیامد هایی داشته باشند
که برای مشتریانشان از اهمیت بالایی برخوردار است.

هدف از رویکرد بازاریابی محور نادیده گرفتن ذی نفعان نیست، با این حال این رویکرد به دنبال افزایش درآمد از طریق فرایند تاثیر گذاری بر فروش است.
این رویکرد این شانس را به شرکت می دهد تا
بهتر دیده شده
بهتر شنیده شده
و در نهایت مورد تایید کاربر نهایی قرار بگیرد
تا بتواند فروش خود را از طریق یادآوری برند افزایش دهد.

برای پیاده سازی یک رویکرد با اولویت بازاریابی سه راهنمایی ارئه شده را دنبال کنید.

1-در ابتدا رویکرد بالا به پایین را اتخاذ کنید.

با وجود مزیت های نگرش بازاریابی محور بر طبق مطالعات گارتنر فقط 8 درصد از مدیران اجرایی بازاریابی را در اولویت های خود قرار داده اند.

همانند بسیاری از ابتکارات رویکرد بازاریابی محور از بالاترین مقام درون شرکت آغاز می شود.
رهبران باید  نگرش اولویت بازریابی را در تمام بخش سازمان جاری سازند.
این تغییرات ناگهانی رخ نخواهد داد اما زمانی که رهبران در پذیرش فلسفله ی خود جدی باشند مزایا حاصل از این نگرش خود به خود پدید خواهد آمد.

در شرکت ما هرگاه تیم توسعه کسب و کار و فروش با مشتری ملاقات می کند در ابتدا با واحد بازاریابی تماس می گیرد.
واحد بازاریابی دیدی جامع دارد و می داند با چه پیامی ما و خدماتمان را معرفی کند
زمانی که رهبر سازمان اولویت ها را اتخاذ کرد سایرین این اولویت ها را به کار می گیرند.

تغییر دیدگاه

هرچه شرکت ها نسبت به شهرت شرکتشان در بازار حساس تر می شوند
تمرکز آن ها  باید از پیام های متمرکز داخلی که به دنبال تاکید بر قابلیت هاست
به سمت دستاورد های خارجی که ارزش بسیار زیادی دارد تغییر کند.
این دیدگاه به وسیله ی هیچ کارکرد سازمانی دیگری ایجاد نخواهد شد.
به دست هیچ کسی جز تیم رهبری  در سازمان گسترش نخواهد یافت.
این یک تغییر فرهنگی است. تغییرات در صورتی ادامه خواهند داشت که سازمان متفاوت بیاندیشد.

برای اطمینان از ادامه پیدا کردن رویکرد بالا به پایین از بازاریابان جهت بحث پیرامون:
استراتژی
معیار ها
نفوذ بر بازار
مدیریت بر مشتری
دعوت کنید.
انجمن مدیران بازاریابی متوجه شدند حتی اگر از بازاریابان در این جلسات استفاده شود
بازهم توجه کمتری به پیشنهادات آنان در مقایسه با واحد های دیگر خواهد شد.

اجازه ندهید این اتفاق در شرکت شما رخ دهد .
به بازاریابان خود گوش فرا دهید وبه رویکرد خارج از چارچوب آنان برای حل مسائل تکیه کنید
سپس از دیدگاه ها در جهت تدوین استراتژی استفاده کنید.
به عبارت دیگر به بازاریابی به عنوان آخرین راهکار نگاه نکنید .
با بازاریابان خود درباره جایگاهی که علاقه مندید شرکت در آینده به آن برسد صحبت کنید .

2-اهداف بازاریابی خود را اهداف کسب و کار خود قرار دهید.

برنامه های بازاریابی را در جهت اثر گذاری بر فروش ، ایجاد احساس مثبت در مشتری اجرا کنید.
ازا ین برنامه ها برای:
پی بردن به سفارشات
نحوه رزرو کردن
فراگیری قیف فروش
استفاده کنید و در صورت امکان سعی در کسب درآمد و بهره مندی از این برنامه باشید.
وقتی بازاریابی مسئولیت اهداف دشوار را به عهده می گیرد شرایط تغییر می کند.

از طریق پیوند دادن تلاش های بازاریابی به نرخ بازگشت سرمایه این اطمینان را حاصل کنید که واحد های دیگر، مقوله ی بازاریابی را جدی بگیرند.
وقتی بازاریابان سرمایه بیشتری برای سازمان به ارمغان می آورند ،
سایرین تمایل بیشتری در جهت کمک به توانمند سازی بازاریابی پیدا می کنند.
یک قدم رو به جلو بردارید و با در گیر کردن واحد های کسب و کار و بازاریابی در فعالیت های بازار همکاری آنان را تضمین کنید.
البته بهترین سناریو زمانی است که واحد کسب و کار ،
تلاش های واحد بازاریابی را پشتیبانی کند و این تنها زمانی اتفاق می افتد که کسب و کار ها بازاریابی را به عنوان موتور محرک تشخیص دهند.

همکاری بین واحد ها

همکاری بین فروش و بازاریابی باعث افزایش درآمد و گسترش نگرش می شود بنابراین مشتریان حس خوبی نسبت به برند خواهند داشت.
در بازار با رقابتی نزدیک ، این همکاری باعث تفاوت میان ما و سایر شرکت ها می شود.

بازاریابی درک کاملی از عوامل خارجی که تیم های فروش باید از آن آگاهی داشته باشند، برای فروش در سناریوهای منحصر به فرد ارائه می دهد.
بازاریابان درک کاملی از صنعتگران و نتایج تحلیل ها دارند که این دید از بیرون نسبت به مسائل مانند:
نیرویی پیشران به توسعه برنامه های بازاریابی کمک می کند.
دیدن از بیرون و با تمرکز نسبت به مسائل به تیم های فروش در جهت درک نیاز های مشتریان و برطرف کردن نیاز آن ها کمک می کند.

همکاری بین این دو واحد چیزی بیش از یک مفهوم رایج است :
این همکاری آینده چرخه ی فروش موفق است.
در مصاحبه با کریس مارکتو وی پیش بینی می کند 89 درصد از مدیران بازاریابی انتظار دارند تا سال 2020 مسئول مشتریان و تجربیات آنان باشند.

با استفاده از تجربیات مشتریان  شرکت ها بیشتر از گذشته باید در صدد بهبود واحد بازیابی خود باشند.

3-مخاطبان خود را بشناسید.

نگاشت نقشه راه ذینفعان به ما این اطمینان را می دهد که هر حرکت شرکت منجر به بهبود روابط با ذینفعان می گردد.
شرکت ها باید ذینفعان را به گروه های کوچک تقسیم بندی کنند و به دنبال درک این موضوع باشند که:
گروه های مختلف  چگونه چرخه ی فروش را طی می کنند
و چه واکنش احساسی به ما می دهند.

این رویکردی است که یک شرکت مشاوره کسب و کار به نام West Exec  در جهت کمک به :
شرکت های ساکن در دره ی سیلیکون
برای توسعه ی روابط تجاری آن ها با وزارت دفاع آمریکا به کار برده است.

گام نهایی

پس از تهیه نقشه ی ذینفعان شرکت و شناسایی نیاز های آنان با تکیه بر اصول بازاریابی سعی کنید تا گفت و گو ها و مراودات سازنده تر و موثرتری را برقرار نمایید.
بر اولویت های هر گروه هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت تمرکز کنید .
بر مبنای نقشه تهیه شده با آن ها به گفت و گو بپردازید  تا بتوانید توجه آنان را جلب نمایید.

این نقشه ها چیزی فراتر از فقط فروش هستند و به دنبال ایجاد تمایز و تغییر در گفت و گو ها می باشند.
چگونه پیام های شرکت  به جای فقط یک بار فروش ، باعث ایجاد روابط بلند مدت می شود؟

برای مثال سازمان جهانی شفافیت معتقد است نقشه راه ذینفعان می تواند به شرکت ها در جهت حفظ تمامیت آن ها کمک کند.
این دستورالعمل ها ساختاری را برای فعالیت های مرکزی کسب و کار و سیاست های معین برای زمانی که ذینفعان درگیر شرایط متفاوتی هستند ایجاد میکند.

شرکت هایی که خواهان پیروزی در نبرد برای کسب تجربیات مشتریان هستند ،
نمی توانند واحد بازاریابی را به مشاهده بدون مشارکت ترغیب کنند.
بازاریابان چیزی بیش از مدیریت رویدادها انجام می دهند آن ها در واقع کلیدی جهت درک بهتر بازار و ارتباطات موثرتر با ذینفعان داخلی و خارجی هستند.

خیلی ساده و واضح:
اگر رهبران کسب و کار واحد های بازاریابی خود را تقویت کنند تا مسئولیت ها را به عهده بگیرند ،
نتایجی در بر خواهد داشت که به هیچ طریق دیگری دست یافتنی نیست.

منبع : www.entrepreneur.com

[kkstarratings]

[/av_textblock]

 

مطالب مرتبط

[/av_textblock]